پاییز 1386 - the best of links
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند به موسی علیه السلام وحی کرد که دو کفش وعصای آهنین برگیر و آنگاه در زمین سیاحت کن و آثار و عبرتها را بجوی تا آن جا که کفشها پاره و عصا شکسته شود . [ابن دینار]
امروز: چهارشنبه 103 آذر 7

لطیفه های ملا نصرالدینی

علت جنگ

شخصی از ملا پرسید: می دانی جنگ چگونه اتفاق می افتد؟ ملا بلافاصله کشیده ای محکم در گوش آن مرد می زند و می گوید: اینطوری!

راه گم کرده

ملا خود را از دست طلبکاران به مردن می زند، او را شستشو داده کفن می کنند و در تابوت نهاده به طرف گورستان می برند تا دفن کنند اما تشییع کنندگان راه قبرستان را گم می کنند و هر چه می گردند موفق نمی شوند به یافتن راه، ملا که طاقت خنگی آن ها را نداشت از میان تابوت بلند شد و گفت راه قبرستان از آن طرف است!

کندن بال مگس

ملا در اتاقش نشسته بود که مگسی مزاحم استراحتش می شود، مگس را می گیرد و یک بالش را می کند. مگس کمی می پرد دوباره مگس را می گیرد و بال دیگرش را هم می کند. او می گوید: بپر  ولی مگس نمی پرد. به خود می گوید: به تجربه ثابت شده است اگر دو بال مگس را بکنید گوش او کر می شود!

عقل سالم 

 زن ملا به عقل خود خیلی می نازید و همیشه پیش شوهرش از خود تعریف می کرد. روزی گفت: مردم راست گفته اند که دارای عقل سالم و درستی هستم. ملا جواب داد: درست گفته اند چون تو هرگز عقلت را به کار نمی بری به همین دلیل سالم مانده است!

 


 نوشته شده توسط marilink در پنج شنبه 86/9/22 و ساعت 4:46 عصر | نظرات دیگران()

سلام من واقعا معذرت میخواهم که 9ماه است به روز نشده ام! اما من تصمیم دارم زین پس حداقل ماهی یک بار به روز شوم.
از نظرات امیدوارکننده شما متشکرم!!!

نوشته های از آب گذشته!!!!

جکهای ملانصرالدین

ملا در بالای منبر گفت : هرکس از زن خود ناراضی است بلند شود. همه ی مردم بلند شدند جز یک نفر. ملا به آن مرد گفت : تو از زن خود راضی هستی؟ آن مرد گفت : نه ... ولی زنم دست و پامو شکسته نمی تونم بلند شم!


یک روز ملانصرالدین خرش را در جنگل گم می کند. موقع گشتن به دنبال آن یک گورخر پیدا می کند. به آن می گوید: ای کلک لباس ورزشی پوشیدی تا نشناسمت!

لطیفه

مردی که در و پنجره می ساخت رفته بود خواستگاری، پدر عروس پرسید : آقا داماد چه کاره اند؟ داماد خواست کلاس بذاره گفت : من ویندوز نصب می کنم!!!

غضنفر رو برای اولین بار می برند توی هلی کوپتر ، توی آسمان از سمت چپی اش می پرسه : شما گرمتونه ؟ طرف می گه : نه. از سمت راستی اش می پرسه شما گرمتونه ؟ اون یکی هم می گه نه. بعد غضنفر بلند می گه : آقای خلبان هیچ کس گرمش نیست. اون پنکه سقفی رو خاموشش کن (پره های هلی کوپتر!)

یه بار یه دیوونه دنبال رئیس بیمارستان می اندازه . خلاصه رئیس بیمارستان رو تو یه بن بست گیر میاره. رئیس بیمارستان با ترس می گه از جون من چی می خوای ؟ دیوونه هه می ره با دست بهش می زنه می گه حالا تو گرگی!




 نوشته شده توسط marilink در پنج شنبه 86/9/22 و ساعت 4:46 عصر | نظرات دیگران()

جوک


 


      به معتادی گفتند با 45 و 46 و 47 و 48 جمله بساز. گفت : چلا پنجه می کشی؟ چلا شیشه می شکنی؟ چلا هف نمی زنی ؟ چلا هشتی ناراحت؟


      اصغرآقا اواخر عمرش به زنش گفت : خانم جان بعد از رفتن من به من خیانت نکنی که استخوانهام تو گور بلرزه ! زنش هم گفت چشم. مدتی بعد مرد به خواب زنش آمد و گفت : تو اون دنیا به من می گن اصغر ویبره!


     غضنفر رفت مغازه وگفت ببخشید شما از اون کارت پستال ها دارید که نوشته : عزیزم تو تنها عشق من هستی؟ مغازه دار گفت بله داریم. غضنفر گفت پس 16 تا از اون کارتها رو محبت کنید!


      پسری از سربازی برای پدرش این طور تلگراف زد : " من کاظم پول لازم " پدرش هم در جواب گفت : " من تراب وضع خراب !"

 

              غضنفر ماه رمضان زولوبیا گرفته بود و گذاشت رو طاقچه و بعد مشغول نماز شد. یه دفعه متوجه شد پسرش سراغ زولوبیاها رفته. موقع قنوت گفت : ربنا آتنا فی الدنیا الحسنه ... کسی به زولوبیا دست نزنه!   

 

 مردی بدهی و قرض زیاد داشت رفت ماشین مدل بالا خرید! زنش پرسید : آخه مرد با این وضعی که ما داریم چه وقت ماشین مدل بالا خریدن بود؟ مرد گفت : ماشینو خریدم تا سریع تر بتونم از دست طلبکارها فرار کنم!!!

             یه بار بچه ای از پدر خسیسش ده هزار تومان پول خواست . پدر گفت : چی ؟ نه هزار ؟ هشت هزارو می خوای چه کار؟ تو هفت  هزار هم زیادته چه برسه به شش هزار! بابام به من پنج هزار نداده که حالا من به تو چهار هزار بدم. حالا سه هزارو می خوای چی کار؟ دوهزار کافیه ؟ بیا این هزار تومنو بگیر.بچه می شماره می بینه پانصدتومنه!!!

                 ملانصرالدین داشت سخنرانی می کرد که : هرکس چند زن داشته باشد به همان تعداد چراغ در بهشت برایش روشن می شود. ناگهان در میان جمعیت ، زن خود را دید. هول کرد و گفت : البته هرگز نشه فراموش لامپ اضافی خاموش.

 


 نوشته شده توسط marilink در پنج شنبه 86/9/22 و ساعت 4:46 عصر | نظرات دیگران()

واقعا معذرت می‏خواهم که به نظراتتون جواب ندادم آخه بیشترشون درخواست تبادل لینک بود، ولی سعی می‏کنم از این به بعد به نظراتتون رسیدگی کنم!

ماجرای طنز

روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد:

گیرنده : همسر عزیزم

موضوع : من رسیدم

میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش انها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا می اد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته . من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا میبینمت . امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا گرمه  !!


 نوشته شده توسط marilink در پنج شنبه 86/9/22 و ساعت 4:46 عصر | نظرات دیگران()
<      1   2      
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کار تحقیقی رشته حقوق قرار منع تعقیب فقط 10000 تومان
کار تحقیقی رشته حقوق(حقوق زندانیان) فقط 10000 تومان
کار تحقیقی رشته حقوق(تغلیذ دیه از بیت المال - یا پرداخت دیه از ب
کار تحقیقی رشته حقوق(بررسی پدیده رشوه در فقه و حقوق یا رشوه) فقط
کار تحقیقی رشته حقوق(جرایم رایانه ای) فقط 20000 تومان
شبکه اجتماعی په پو-Papo Social Network
عکس های گلشیفته فراهانی در جشنواره فیلم برلین
عروس
مدل لباس جدید مجلسی با چند تا مدل هندی
جدید ترین مدل های لباس
مدل لباس جدید زنانه
موزیک
موزیک های جدید
برنامه و موبایل
موزیک جدید
[همه عناوین(42)][عناوین آرشیوشده]

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا